ferveney
وقتی که چترت خداست بگذار باران سرنوشت هر چه میخواد ببارد ...
نظرات شما عزیزان:
نمی دانم . . . این روز ها که نگاهم می کنی . . . اخم می کنی ؟ یا . . .
هر چه باشد می دانم لبخند نمی زنی از بودنم . . .
نبض رگ گردنم را گم کرده ام انگار . . .
پنجره های دلم خاک گرفته است . . . آسمانت معلوم نیست از این جا . . .
پس ببخش اگر راه هایی که می روم راه تو نیستند . . .
کمک کن . . . بتکانم غبار این دل بی معرفت را . . .
مواظب دغدغه های دلم باش . . . خواهش می کنم . . .
ه م ی ن !
پاسخ:یادش به خیر این نامه ها خوراک من و داداشم بود.....میرفتیم می نوشتیمش بعد شبا با چسب می چسبوندیم رو در همسایه ها...خیلی کیف می داد...........