چه قدر دزدیدن نگاه
از چشمان تو لذت بخش است
گویی تیلهای از چشمام به دلم میافتد
بانو!
با مردی که تیلههای بسیار دارد
میآیی؟
"کیکاووس یاکیده"
وقتی که چترت خداست بگذار باران سرنوشت هر چه میخواد ببارد ...
انسانهای قوی میدانند چگونه به زندگیشان نظم دهند. اینم عسل... عسل رفته نقاشی کشیده آروم شه.. یه کوچوله گریه می کنه.... می ره یکم فکر می کنه.... به نتیجه می رسه...(البته بعد از یه قرن فشار آوردن به اون کله اش) داره می خنده... هوا که تاریک می شود بقالی چشم هایم ستاره های ذوقش را پهن می کند و آن ها را با یک ظرافت خاص دخترانه اش می چیند و من می شوم اسیر ناچار چشم هایم.... به خاطر اینکه درخشش ستاره هایشرا کسی نبیند و سر درون آن را نفهمد کرکره ها را پایین می کشم و با سیم خاردارهای مشکی جلوی در آن را می گیرم... دوباره در مغازه ی چشمم میهمانی برگزار کرده ای ام حیف.... حیف که فقط عطر حضورت را حس می کنم و خودت انگار نیستی..... یعنی هستی اما قلب من..... دور یک میز گرد می نشینم.... سبز رنگ است...من هستم و صندلی تو و 2 شاخه گل یاس روی میز. اندکی سکوت . . . تاب نمی آورم مثل همیشه شروع می کنم به غر زدن... "آخه من تا کی باید قانع باشم به عطر حضورت؟ من می خوام ببینمت..... من چشم می خوام..." و دوباره همان پاسخ تکراری هوای با تو بودن را پر می کند "قلبت باید به سن قانونی برسه وگرنه عمل پیوند درست انجام نمی شود" صدای ساحل چشم هایم فضا را معطر می کند.... و من خیره می شوم به گل های یاس و همان صندلی پر از حضورت.... نویسنده: خودم منم از این رفیقا می خوام.... فرمون دادن دخترا : تنهایی... یه فرصته که با خودم تنها باشم..... خب من ارادت خاصی به خودم دارم!!!!! ساندرو: «عقلتو از دست دادی؟ تو فقط یه بچهای.» Film Title: [City Of GOD - 2002] نئو: «من فکر کردم این واقعی نیست.» Film Title: [Matrix - 1999] محدثه داره ما رو نیگا می کنه!!!!خب می دونه دلمون براش تنگ شده دیگه....
این شعر مدتیست که کامل نمیشود بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند با زبان لال خود حس میکنم این روزها هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای یکی از فانتزیام اینه که یه شب یه عالمه گریه کنم و پاهام و بکوبم رو زمین بعدش خدا بیات بگه عزیزم گریه نکن من مثه کوه پشتتم حواسم بهت هست بعدش منو با خودش ببره اون بالا بالا ها با هم دور بزنیم بعدش یه آبنبات بده بهم بگه دیگه برو بخواب فردا می بینمت!!!!! خلاصه ی راه می شود چه حسی داشتی اگه این تو بودی که این آدم ها رو می دیدی؟؟؟؟؟ تنت قدمگاه آغاز بودنم شد آغوشت بهشت من است...مادر تقدیم به همه آدم خوبا که این دنیا رو قابل تحمل می کنن دائماً متفکر بود مادر بزرگم... هر روز مرا از زیر قرآنی رد می کند که با آن عموهایم را به خط مقدم جبهه می فرستاد! و بعد از این همه سال او تنها کسی ست که می داند خط مقدم جبهه نسل ما درست از 4چوب در آغاز می شود! از:میلاد تهرانی من عاشـــق نیستم!! ما می تونیم... نحوه نشستن خودم پشت کامپیوتر...... شما هم اینجوری می شینین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما کسی که زور داره یا زر داره ، "عیب" هاشو "هنر" می بینند ؛ " چرند" هاشو "حرف حسابی" می شنوند ؛ "آروغ های بی جا و نفرت بارشو" فلسفه و دانش و دین می فهمند ؛ حتی " شوخی های خنک و بی ربطش" از خنده حضار را روده بر می کنه ... ! دکتر شریعتی چقدر خوب می شد اگه آرزوهای امروزمون داشته های فرداهامون بود... نمی دونم آینده چه جوری می شه... میگن آخر همه چیز خوبه اگه دیدی خوب نیست بدون آخرش نیست... راستش خوب و بد و پاک قاطی کردم نمی دونم چی خوبه چی بد.... فقط یه چیز رو با قاطعیت می دونم و اون اینه که من خیلی دانشگاه شهید بهشتی رو دوست دارم اصلا اسمش که میاد پر می شم از لبخند و شادی... راه طولانیه.. باید قوی باشی باید با اراده باشی باید صبور باشی باید... خیلی دوس دارم سال بعد دانشجو دارو شهید بهشتی باشم. یه نذر وبلاگی کردم!!!!که اگه دارو شهید بهشتی رو آوردم یه وبلاگ برا بچه کنکوریا بذارم و کمکشون کنم همه جوره... به امید اون روز ان شاء الله... یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند کنکور و درس خوندن و امتحان ها می خواد یه چیز خیلی بزرگ بهت هدیه بده: تو باید آدم بزرگی بشی.. چه قدر دزدیدن نگاه با مردی که تیلههای بسیار دارد "کیکاووس یاکیده" آسمان فرصت پرواز بلند است ولی قصه این است چه اندازه کبوتر باشی.... خدایا... ببخش اگر در افتابی ترین روزهای عمرم خورشید را نادیده گرفته ام ... ببخش اگر در گذر پیچ و خم زندگی همیشه به بن بست رسیدم و فراموش کردم راه آسمان همیشه باز است ! هویج حلقه شده شبیه چشم انسان است. مردمک و عنبیه و خط نوری که به چشم میرسد درست مانند چشم انسان میباشد. تحقیقات نشان میدهد که مصرف هویج باعث افزایش جریان خون در عملکرد چشم میشود. وقتی گوجه فرنگی رو از وسط دو نیم میکنید چهار تا خونه میبینید که قرمزه و دقیقا مثل قلب هستش که اون هم قرمزه و چهار تا بخش مجزا داره . تحقیقات نشون داده که گوجه فرنگی خون رو تصفیه میکنه . حبه های انگور روی خوشه شبیه قلب هستش و هر دونه اون شبیه سلولهای خونی. امروزه تحقیقات نشون داده که انگور برای حیات قلب بسیار مفیده. مغز گردو شبیه مغز انسان هستش. نیم کره راست و نیم کره چپ . قسمت بالای مغز و پایین مغز. حتی چین خوردگی های و پیچیدگی های اون هم شبیه نئو کورتکس میباشد . در حال حاضر میدانیم که گردو ۳۶ مرتبه نورونهای پیام رسان به مغز را گسترش میدهد. تا حالا به لوبیا قرمز دقت کردین؟ درسته … شبیه کلیه انسان هست . تحقیقات نشون داده که لوبیا قرمز در بهبود عملکرد کلیه نقش بسزایی داره . ساقه کرفس شبیه به استخوان است و این نوع از سبزیجات در استحکام استخوان بسیار موثر میباشد. استخوانها تشکیل شده از ۲۳٪ سدیم و کرقس هم ۲۳٪ سدیم داره . چنانچه در رژیم غذایی شما سدیم وجود نداره کرفس میتونه این کمبود رو جبران کنه . آوکادو و گلابی و بادمجان برای سلامت سرویکس و رحم در خانمها بسیار موثر میباشد. امروزه تحقیقات نشان میدهد که اگر خانمها در هفته یک عدد آوکادو مصرف نمایند هورمونهای آنها متعادل میشود و از بروز سرطان رحم جلوگیری میکند . جالبه که بدونید ۹ ماه از شکوفه کردن آوکادو تا رسیدن میوه آن طول میکشه . انجیر پر از دونه هستش که باعث افزایش تعداد و حرکت اسپرم مرد و همچنین جلوگیری از عقیم شدن میشود . سیب زمینی استامبولی شبیه لوزالمعده هستش که باعث تعادل قند خون در بیماران دیابتی می شود . زیتون به سلامت و عملکرد تخمدان کمک میکند. کریپ فروت و پرتقال و انواع مرکبات شبیه غده های شیری هستند و در سلامت سینه و جنبش غدد لنفاوی در سینه موثر است . پیاز شبیه سلولهای بدن میباشد. امروزه تحقیقات نشان داده است که پیاز نقش مهمی در خروج مواد زائد در بدن را داراست و باعث ریزش اشک و شستشوی لایه مخاطی چشم میگردد. تو نیستی ... ، من هم که نیستم !!!!!!! پس کیست در به در ....؟ دنبال بهانه ای .... دنبال چاره ای .... دنبال لحظه ای .... برای ماندن ... برای دیدن .... برای تکرار لحظه های شیدایی ... تو نیستی من هم که نیستم ..... پس کیست در سرش !!! دنبال واژه ای !!! دنبال لحظه ای !!! برای تکرار " دوستت دارمی" در خلوت خیال ... تو نیستی ، من هم که نیستم گاهي وظيفه حجاب فقط به عهده خانوم ها نيس گاهي ميشود كارها را تقسيم كرد گاهي ... بیایید مردانه " زنها " را گرامی بداریم زیر ِ باران ،اگر دختری را سوار کردیم به جای شماره به او امنیت بدهیم او را به مقصد مورد نظرش برسانیم نه به مقصد مورد نظرمان. در تاکسی خودمان را به در بچسبانیم نه به او.. بیایید فارغ از جنسیت کمی واقعا مرد باشیم و نه از مردی فقط کُــتـَش و سیبیلش را داشته باشیم!! بیایید پارسی وار زن ها را پاس بداریم اگر زن زیبایی را دیدیم هوس را زنده به گور کنیم و خدارا شکر کنیم برای خلق این زیبایی بگذارید زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه خلوت که می بیند، احساس امنیت کند نه ترس; بیایید فارغ از جنسیت، کمی مرد باشید...
نمی دانم . . . این روز ها که نگاهم می کنی . . . اخم می کنی ؟ یا . . .
هر چه باشد می دانم لبخند نمی زنی از بودنم . . .
نبض رگ گردنم را گم کرده ام انگار . . .
پنجره های دلم خاک گرفته است . . . آسمانت معلوم نیست از این جا . . .
پس ببخش اگر راه هایی که می روم راه تو نیستند . . .
کمک کن . . . بتکانم غبار این دل بی معرفت را . . .
مواظب دغدغه های دلم باش . . . خواهش می کنم . . .
ه م ی ن !
آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را
و دریایى غرق نمی کند "موسى" را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى "نیل" می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به "تدبیرش" اعتماد کن
به "حکمتش" دل بسپار
به او "توکل" کن
و به سمت او "قدمی بردار"
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...
حتی زمانی که اشک درچشمانشان حلقه میزند همچنان با لبخندی روی
لب میگویند "من خوب هستم".
بیا
بیا
بیا
بیا
افتاد تو جوب نیا …
پسربچه: «یه بچه؟ من سیگار میکشم، مست میکنم و عربده میکشم. آدم هم کشتم، دزدی هم کردم. من یه مردم.»
Director: [Fernando Meirelles, Kátia Lund]
Writer: [Paulo Lins, Bráulio Mantovani]
مورفیس: «ذهن تو اونو واقعی میکنه.»
نئو: «یعنی اگه توی ماتریکس کشته بشی، اینجا هم میمیری؟»
مورفیس: «جسم، بدون ذهن نمیتونه زنده بمونه.»
Director: [Andy Wachowski, Lana Wachowski]
Writer: [Andy Wachowski, Lana Wachowski]
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که
آیاکسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم
می کشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!
طلوع،تو،غروب
چه بارانی باشد که بپوشاند
چه بارانی باشد
که بپوشانی
اکثر اوقات ساکت بود
خلقش نرم بود
کسی را تحقیر نمیکرد
دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمیآورد
حقی پایمال میشد از شدت خشم کسی او را نمیشناخت تا اینکه حق را یاری کند
هنگام اشاره به تمام دست اشاره میفرمود
وقتی خوشحال میشد چشمها را به هم مینهاد
بیشتر خندههای آن حضرت تبسم بود
میفرمود حاجت کسانی که به من دسترسی ندارند را ابلاغ کنید
هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام میکرد
با مردم انس میگرفت و آنان را از خود دور نمیکرد
در همه امور اعتدال داشته و افراط و تفریط نمیکرد
زبان خویش را از بیان سخنان غیرضروری کنترل میکرد
در انجام وظیفه به هیچ وجه کوتاهی نمیکرد
بافضیلتترین فرد نزد پیامبر خیرخواهترین آنان برای مردم بود
پیامبر در هیچ محفل و انجمنی نمینشست و برنمیخاست جز آنکه به یاد خدا باشد
در مجالس جایگاه خاص برای خود برنمیگزید
هنگامی که بر جمعی وارد میشد در جای خالی مینشست و به یاران خویش دستور میداد این گونه عمل کنند.
هر کس برای رفع نیاز رجوع میکرد نیازش را برآورده میکرد یا با کلام دلنشین آن حضرت قانع میشد.
رفتار پیامبر آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان میدانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار یکسان بود
مجلسش مجلس بردباری، حیا، صدق و امانت بود
عیبجو نبود و از کسی هم تعریف زیاد نمیکرد
پیامبر نفس خود را از سه چیز پرهیز میداد جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری
هرگز کسی را سرزنش نمیکرد
در پی لغزشهای مردم نبود
سخن نمیگفت مگر در جایی که امید ثواب در آن وجود داشت
سخن کسی را قطع نمیکرد مگر این که از حد متعارف تجاوز میکرد
به آرامی و متانت گام برمیداشت
کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود
رسول خدا (ص) شجاعترین، بهترین و سخاوتمندترین مردم بود
پیامبر در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود
پیامبر بر روی زمین مینشست و غذا میخورد
با دست خویش کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت
آنقدر از ترس خدا میگریست که جای نماز آن حضرت نمناک میشد
هر روز هفتاد بار استغفار میکرد
لحظهای از عمر بابرکت خویش را بیهوده نمیگذرانید
دیرتر از همه مردم به خشم میآمد و زودتر از همه راضی میگشت
با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست میداد و مصافحه میکرد وقتی به کسی دست میداد بیش از او دست خویش را باز نمیکشید
با مردم شوخی میکرد تا مردم را خوشحال سازد
فقط گاهی...
حرف تـــــــــــــــو که می شـــود
دلــــ♥ــم
مثل اینکه تبــــ کند، گرم و ســـرد می شود
توی ســـینه ام چنگ می زند...
آب می شــــود،
تنگـــ می شود...
تنگـــ می شود...
تنگـــ می شود...
آدم وقتی فقیر میشه ، خوبی هاشم حقیر میشه ...
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
.
.
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
.
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،...
از چشمان تو لذت بخش است
گویی تیلهای از چشمام به دلم میافتد
بانو!
میآیی؟
چـه زیـبـا مـیـشـد اگـر فـقـط مـیـتـونـستـیـم بـخـنـدیـم ...
بـه هـمـه چـیـز ...
بـه زنـدگـی ...
بـه یـه عـشـق قـدیـمـی ...
بـه بـدشـانـسـی هـا ...
بـه بـاخـت هـا ...
بـه تـنـهـایـی هـا ...
بـه هـمـه چـیـز بـخـنـدیـم ...
چـون بـالاخـره یـه روز مـرگ مـیـاد سـراغـمـون
و هـمـه چـیـز تـمـوم مـیـشه
اونـمـوقـع مـیـگـیـم دیـدی تـمـوم شـد ...!!!